نکات مهم جرم شناسی

تعریف جرم شناسی

برای بررسی علم جرم شناسی به بررسی علوم انسانی،جامعه،جامعه شناسی و رویگردهای شناخت جرم در مکتب کلاسیک و مکاتب حال حاضر می پردازیم.

علوم انسانی

شاخه ای از علوم دانشگاهی است که به بررسی ویژگی های مختلف انسان، در روابطش با محیط پیرامون و جامعه می پردازد و خارچ از علوم دینی مورد استفاده در جامعه می باشد.

انسان شناسی به جای استفاده از قواعد و فرضیات فیزیک و شیمی، به بررسی و توصیف رفتار انسان،جیستی، ماهیت و زبان انسان و همچنین بررسی محیط اجتماعی می پردازد.

مطالعات کلاسیک و بررسی انسان در جوامع سنتی و باستانی ما را با مفهوم جامعه آشنا می نماید.

نظام ارباب رعیتی یکی از جوامع تاریخی حاکم بر مفهوم جامعه می باشد.

دوره روشنگری و فردیت فردی یا رونسانس باعث ایجاد نظام مبتنی بر علم و خروج از نظام برده داری و و نتایجی مثل انقلاب علمی فرانسه شد که آگاهی فرد از شخصیت خود،آزادی فردی و دوری جستن از خرافات و سنت از ویژگی های آن است.

جامعه شناسی یکی از شاخه های علوم اجتماعی است که به بررسی جوامع و الگوها وارتباط شخص با جامعه می پردازد.

جامعه

جامعه گروه های انسانی هستند که دارای هنجارهای اجتماعی و ارزش های یکسان و زیر نظر حاکمیت واحد با یکدیگر در تعامل به نسبت مستمر زندگی می کنند.

منافع شخصی و منافع جمعی در ارتباط با جامعه، از موضوعات فرهنگی جوامع انسانی می باشند.

جامعه شناسی حقوق

شاخه از جامعه شناسی است که نیازمندی های مرتبط با قانون و حقوق اشخاص را به عنوان یکی از نیاز های جامعه مورد بررسی قرار می دهد و اعلام میدارد که نمی توان به صورت مطلق و با تکیه بر قانون مسائل مرتبط با حقوق جامعه را حل نمود.

کلیات جرم شناسی

جرم شناسی به بررسی کلیات جرم شناسی، انحراف، بزهکاری زنان و روسپیگری،پیشگیری، عدالت ترمیمی، بزه دیده شناسی و جامعه شناسی جنایی می پردازد.

جر

لمبروزو

لمبروزو برای پی بردن علت وقوع رفتار مجرمانه حدود 6 هزاز نفر را از لحاظ شکل، اندازه و خصوصیات فردی مورد مطالعه قرار داد و تفکر جبر در انجام رفتار مجرمانه را پی ریزی و اعلام نمود ما با مجرم مادر زاد و ارثی رو برو هستیم که باید مورد تبعید یا اعدام واقع گردد.

دی تولیو در راستای عقاید زیست شناختی لمبروزو جرم شناسی را ادامه داد.

انریکو فری

انریکوفری ابتدا دیدگاه لمبروزو و جبر زیستی و عدم آزادی اراده را بیان داشت ولی بعد ها معتقد به تاثیر علت های متعدد بر وقوع رفتار مجرمانه شد و معتقد بود مجرمان مادرزادی، دیوانه و مجرمین بر اساس عوامل انسانی و مجرمان به عادت، اتفاقی و هیجانی وجود دارند.

انریکو فری معتقد بود به جای مسئولیت اخلاقی مجرم می بایست مسئولیت اجتماعی او مورد بررسی قرار بگیرد و درجه خطرناکی مجرم به عنوان معیار مسئولیت او قرار گیرد. به عقیده فری در راستای پیشگیری، به جای مجازات از اقدام تامینی و تربیتی استفاده شود.

فرم مشاوره رایگان با وکلای آوای رهنما

گرانتز لنتر

گرانتز لنتر بنیانگذار مکتب اتریش آلمانی اعلام نمود 3 نوع مجرم داریم :

مجرمان نامتعادل روانی

مجرمان اتفاقی

مجرمان به عادت

گرانتز لنتر معتقد بود استعداد مجرمانه از طریق کروموزن ها به وجود می آید و نظر لمبروزو مبنی بر جبر مجرمین ذاتی را قبول نداشت.

جریانات جرم شناسی

1-جریانی که با هدف به عمل تبدیل کردن مطالعات و اندیشه به عمل که با نام جرم شناسی کلاسیک و علت شناسی جنایی به بررسی مجرم و محیط مجرمانه می پردازد.

2-جریانی که به تاثیر واکنش اجتماعی نهادها به پدیده مچرمانه می پردازد.

جریان تبدیل کردن مطالعات به عمل

جریان تبدیل کردن اندیشه به عمل با دو تئوری موضوع جرمشناسی را مورد بررسی قرار می دهد.

پنجره های شکسته و تسامح در برابر مطرح شد.

زیمباردو اتومبیلی با پنچره شکسته در محلی که نظارت پلیس کم رنگ بود را رها کرد. این اتومبیل مورد تعرض و سرقت قرار گرفت. زیمباردو نتیجه گرفت میبایست پیشگیری وضعی نمود و  حضور پلیس پیاده باعث کنترل مجرم می گردد چراکه بی نظمی است که جرم را به وجود می آورد و جرم بی نظمی را به وجود نمی آورد.

جریان تبدیل اندیشه یا مطالعات به عمل به نظریه شخصیت جنایی ژان پیناتل منجر شد.

نظریه شخصیت جنایی ژان پیاژت یا jean piaget’s در جرمشناسی

مطابق این نظریه جرمشناسی مجرم مانند سایر افراد جامعه است فقط او اندیشه مجرمانه را به عمل مجرمانه تبدیل می کند که در نتیجه شخصیتی جنایی دارد.

مطابق نظریه فوق شخصیت جنایی دارای یک محور ثابت و 4 محور متغیر شامل خود محور بینی، تلون مزاج، پرخاشگری و بی تفاوتی عاطقی است که مسیر انجام رفتار مجرمانه را هموار می نماید.

تلون مزاج یعنی اینکه مجرم آینده رفتار خود را در نظر نمی گیرد و نوعا دمدمی مزاج می باشد.

پرخاشگری قسمتی دیگر از شخصیت جنایی است که موانع ارتکاب جرم را بر می دارد. در صورتی که قدرت پرخاشگری شخص کم باشد از روش های حیله و فریب استفاده می کند.

بی تفاوتی عاطفی و عدم توجه به نظر قربانی از فاکتور های دیگر رفتار مجرمانه در نظریه شخصیت اجتماعی می باشد.

نظریه پاداش،جبران و مجازات گاری بیکر

گاری بیکر اقتصاددانی است که با تحلیل ریاضیاتی و با تشبیه جرم به انواع دیگر فعالیت های اجتماعی اقتصادی اعلام میدارد که

بزهکار انسانی عادی است که در پی معادلات تصمیم به ارتکاب یا عدم ارتکاب جرم می گیرد و در معادلاتش نحوه ارتکاب جرم،میزان مقاومت بزه دیده، درجه میزان محکومیت احتمالی و نحوه اجرا یا استفاده از تعلیق یا آزادی و عفو خود را در نظر می گیرد و سپس نتیجه میگیرد که می بایست ریسک انجام جرم را برای مجرم بالا برد و با زرادخانه کیفری متنوع دورنمای ترسناکی را برای مجرم ترسیم نمود.

انتقادات وارد بر نظریات تبدیل اندیشه به عمل:

در این اندیشه صرفا به واکنش پلیس و دستگاه قضایی به  عنوان نیروی مطلق و نه نسبی اشاره می کند و از آنجا که ممکن است افراد بی گناه مورد غرض ورزی دستگاه پلیسی و قضایی قرار بگیرند این نظریه نمی تواند به صورت مطلق بیانگر تفاوت بزهکار و غیر بزهکار باشد.

در این نوع از جرم شناسی با تکیه بر روش بالینی، مجرم را بیمار و جرم شناس را طبیب او قلمداد می نمایند که ممکن است رفتار بزهکار مورد توجیه جرم شناس قرار بگیرد.

در این نوع جرم شناسی تاثیر نظام سیاسی،اقتصادی و فرهنگی در رفتار مجرمانه مورد بررسی قرار نمی گیرد و جرم شناس به عنوان ابزاری در دست حکومتها می باشند و از آنجا که حکومت تحت تاثیر عوامل فرهنگی،اقتصادی و سیاسی است نمی توان بر این نوع از رویکرد جرم شناسی اعتماد نمود.

جریان تاثیر واکنش اجتماعی نهادها به پدیده مجرمانه

نظریه های واکنش اجتماعی به جای توجه به بزهده و مجرم به دستگاه نظارتی مبارزه با جرم توجه می نماید و عواملی مثل فقر، طلاق، لذت و رنج را به عنوان عوامل جرم مورد بررسی قرار می دهد.

در این نظریه جرم بر اساس واکنش نهاد های نظارتی بر رفتار مجرمانه مورد بررسی قرار می گیرد.

در جرم شناسی واکنش اجتماعی به ضرورت وجود قانون قابل فهم توجه می شود تا مجرم بتواند عواقب جرم را در نظر بگیرد. مطابق این جریان از جرمشناسی، قانون نباید دو پهلو و مبهم باشد و قانون و جزئیات آن باید قابل دسترس برای همگان باشد.

جرم شناسی واکنش اجتماعی به زمان وضع قانون و فرایند جرم انگاری توجه می نماید.

اولین توجه مربوط به دهه 60 میلادی کشور آمریکا و مربوط به زمانی است که دولت آمریکا در جنگ ویتنام و دخالت خارجی خود مورد مخالفت جامعه شناسان معترض قرار گرفت و برخی نظزیلات واکنش اجتماعی به عنوان واکنشی بر رفتار های دولت آمریکا ایجاد شد که مخالف نظریه های کلاسیک جرم شناسی بود.

تا دهه 60 میلادی اعلام شده بود که بین بزهکار و غیر بزهکار تفاوت وجود دارد ولی در نظریه واکنش اجتماعی به رقم سیاه آمار جنایی اشاره شد که بر خلاف آمار رسمی اعلامی حکومت ها از میزان جرایم است و از آنجا که دستگاه پلیس بیشتر مجرمان یقه آبی که جلب توجه می کردند را مورد تعقیب قرار می دهد تا مجرمان یقه سفیدی که به طور مخفیانه عملیات مجرمانه را انجام میدهند از این منظر پلیس می تواند با تحقیق بیشتر آمار واقعی تری از میزان جرم ارائه نماید و ممکن است در این فرایند کوتاهی صورت بگیرد.

خصوصیات جرم شناسی واکنش اجتماعی

تحت تاثیر تفکر مارکسیستی روشی منتقدانه و اعتراضی داشتند.

تا حدودی رنگ سیاسی و مبارزاتی داشتند.

نگاهی جامعه شناختی دارند ولی از جامعه شناسی جنایی فاصله دارند و در نتیجه آمار و تحقیقات و مطالعات جنایی نیستند.

بدون توجه به فرهنگ و حقوق کامن لا کشور های آنگلوساکسن به وجود آمده است.

فراتر از علت شناسی در مورد جرم به پدیده جامعه شناسی کیفری پرداخته است.

مسیر های مطالعاتی جرم شناسی از نظر جرم شناسان واکنش اجتماعی

میزان ارتکاب جرم به میزان شدت مجازات بستگی دارد و می بایست مجازات تاثیر گذار باشد.

می بایست با افزایش منابع مالی زندان و عملی نمودن رژیم های مختلف مجازات به پیشگیری و بازپروری مجرمین توجه شود.

ایده اصلی جرم شناسی واکنش اجتماعی این است که دولت به عنوان مقنن جرم را و به تبع آن مجرم را به وجود می آورد و این برچسب توسط مقنن به فرد زده می شود و ایجاد جرم و مجرم موجب استمرار دولت می گردد.

نتایج جرم شناسی واکنش اجتماعی

از نظر جرم شناس واکنش اجتماعی بین یک سارق و بی حجاب تفاوت است و نباید در یک سلول و در کنار همدیگر باشند چرا که منجر به انتقال اطلاعات فرهنگ بزهکاری میگردد.

جرم شناس واکنش اجتماعی  از قانونگذار سوال می نماید که چرا فلان رفتار مورد جرم انگاری و مجازات قرار گرفته است؟

به دلیل وجود و پذیرش رقم سیاه مجرمانه، جرم شناسی واکنش اجتماعی نشان داده که همه جرایم قابل روئیت و گزارش نیستند.

در جرم شناسی واکنش اجتماعی فرقی بین بزهکار و غیر بزهکار وجود ندارد چرا که ممکن است افراد به خاطر اینکه نتوانسته اند از خود دفاع کنند یا مورد بی مهری پلیس قرار گرفته اند بیگناه مجازات شوند.

تئوری های مطرح در جرم شناسی واکنش اجتماعی:

1-تئوری انحراف اولیه و انحراف ثانوی

تئوری انحراف اولیه و ثانویه ناشی از واکنش اجتماع مطرح شده توسط ادوین لمرت جامعه شناس اهل اوهایو ایالت متحده آمریکا است.

از نظر ادوین لمرت انسان به طور غریزی ممکن است دچار انحراف اولیه ساده و نقض قوانین مثل سواری از اتوبوس بدون پرداخت بهای آن گردد که این رفتار اگر از طرف جامعه با واکنش همراه گردد فرد مجدد رفتار را تکرار می نماید و این رفتار مسیر اصلی زندگی فرد می شود ولی اگر با واکنش همراه نشود ممکن است به خاطر گذرا بودن و لحظه ای بودن دیگر تکرار نگردد.

همچنین واکنش اجتماعی به انحراف اولیه ممکن است بر فرد برچسبی بزند که او را وارد فضای انزوای اجتماعی نماید.

ادوین لمرت معتقد بود انحراف فرد موجب مجازات نمی شود بلکه واکنش اجتماعی یا مجازات است که فرد را دچار انحرافی ثانویه می نماید.

منتقدان به این نظر اعلام نموده اند که لمرت صرفا به انحراف ثانویه توجه نموده و به دنبال دلیل انحراف اولیه نبوده است.

قبل از لمرت جرم شناسان قبلی در مورد انحراف غریزی اشخاص اعلام نظر نموده اند.

همچنین انتقاد شده است که برخی مجرمان یقه سفید تعقیب و مورد برچسب قرار نمی گیرند.

نظر ادوین لمرت بر اساس انحراف اولیه فرد است و در حقیقت توجهش به انحرافات ثانویه بوده است و مجرمان یقه سفید نیز در نتیجه واکنش اجتماع به انحراف اولیه فرد شکل می گیرند.

2-تئوری مارکس

کارل هانریش مارکس معتقد بود انسان به خاطر تجربیات زندگی اش و قرار گیری در طبقات مختلف اجتماع ممکن است از خودش فاصله بگیرد و خود را متعلق به آنچه هست نداند.

نظریه مارکسیستی او بیان میکند که کل نظام سیاسی و اقتصادی باید از بین برود و اقتصاد است که فرهنگ ساز است و قوه قضائیه و قانون جرم زا هستند.

3-تئوری تعاملگران در برچسب زنی به مجرم

جامعه به علت عدم تحمل فشار ناشی از خرده رفتارهای نا بهنجار مثل شکستن شیشه یا بالا رفتن از دیوار مدرسه مبادرت به تسامح صفر در برابر رفتارهای منحرف می نماید و با برچسب زنی بر افرادی مبادرت به کنترل جامعه می نماید.

برچسب ممکن است از طریق گروهی که فرد در آن قرار دارد زده و موجب گردد فرد در فضایی خارج از گروه سیر نماید این گروه ممکن است خانواده یا گروه مدرسه یا محله یا جامعه باشد و زمانی رخ می دهد که توسط قوه حاکم به فرد برچسب مجرم زده میشود.

این نظریه از این جهت که جرم شناسی را ابزاری در دست حاکم میداند که متفاوت با لیست رغم سیاه مجرمانه است مورد انتقاد قرار گرفته است چرا که قانون بر اساس ارزش های مد نظر حاکم است که ممکن است با ارزش های فردی و گروهی متفاوت باشد.

برچسب ممکن است فرد را منحرف به ارتکاب جرم نماید .همچنین ممکن است فرد بر اساس شخصیت و مکان و افرادی که تحت تاثیر آنهاست وارد فضایی قانونمدار و نه مجرمانه گردد و نظریه برچسب زنی نمی تواند قاطع باشد ولی با این وصف رسیدگی های چند مرحله ای به عنوان ابزاری برای جلوگیری از برچسب اشتباه مورد استفاده قانونگذاران قرار می گیرد.

4_ جرم شناسی بنیادگرا،انتقادی،جدید یا رادیکالیستم

جرمشناسی بنیاد گرا معتقد است می بایست جرم شناسی های گذشته مورد انتقاد قرار بگیرد و با شناخت کافی نسبت به قوانین و مقررات دنیای حاضر و نظام سرمایه داری و با هدف اصلاح و درمان و تغییر جوامع به جرم شناسی پرداخت.

جرمشناسی رادیکالیسم یا انتقادی بر خلاف دیدگاه خرد و توجه به شخص اعلام میدارد که می بایست با توجه به پدیده های تبعیض نژادی،تبعیض جنسیتی، استعمار و استثمار به موضوع جرم شناسی توجه نمود.

رادیکالیسم در آمریکا به معنی پشت کردن به قانون گذشته و در اروپا به معنی به سازی قانون است. رادیکالیسم بر اساس امکان اشتباه در مطالعات علمی جرم شناسی بنیانگذاری شده است.

جرایم نقض حقوق بشر، قاچاق انسان و جرایم علیه محیط زیست از دستاوردهای دیگاه کلی رادیکالیسم است.

5_ جرم شناسی سازمانی یا تشکیلاتی یا کنترل شناسی

این جرم شناسی به بررسی وسیع عملکرد قانونگذار و مسئولین اجرای مجازات نه از منظر برچسب زنی بلکه از منظر اینکه نهادهای مبارزاتی علیه جرم، همگام با یکدیگر یا در تناقض با هم عمل نموده اند یا خیر؟ بودجه مصرفی کارآیی داشته یا خیر؟

از این منظر دستگاه عدالت کیفری صرفا مراجع قضائی نیست و ادارات را نیز در بر می گیرد.

اولین دستگاه مورد بررسی در جرم شناسی سازمانی دستگاه قانون گذاری و بعد از آن پلیس و قضات دادسرا و قاضی دادگاه و نهایتا متهم و مجرم می باشند و هدف از مطالعات پی بردن به عدم هماهنگی های دستگاه های مختلف است.

جهت گیری های حال حاضر حقوق در جرم شناسی

سوال این است که حقوق کنونی بیشتر تحت تاثیر مطالعات جرم شناسی است یا اشکال نوین و سازمان یافته جرایم؟

حقوق کلاسیک تحت تاثیر اشخاص حقیقی و مکتب دفاع اجتماعی است و مجرم دشمن اجتماع محسوب نمی شود و به شخص امکان جبران اشتباه را می دهد مثل استفاده از اصل برائت یا استفاده از وکیل و برابری اطراف دعوی کیفری که بر گرفته از جرم شناسی کلاسیک است.

در حال حاضر و در دنیای مدرن جرائم محدود به گروه های کوچک خانوادگی یا جامعه ای یا صرفا محدود به شهر یا کشوری خاص نیست بلکه مسئله امنیت جامعه و ملاحضات اجتماعی است که برای حل آن می بایست پا را فراتر از سطع ملی گذاشت است مثل مبارزه با تروریزم بین الملل. دولتها برای حفظ امنیت، مجرم را به عنوان دشمن و نه خودی تلقی می نمایند چرا که دولت ها حفظ امنیت جانی، مالی و حیثیتی شهروندان را تضمین می کنند و از طرفی در مبارزه با تروریزم که با هدف تغییر نظام سیاسی فعالیت می نماید و خواست اصلی مردم حفظ امنیت است مقام قانون گذاری در پی طرد این مجرمین است و نه اصلاح آنها که از لحاظ قانونگذار دشمن و فرد خطرناک آگاه محسوب می شوند.

تحت تاثیر جرمشناسی جدید اساسنامه دیوان های کیفری بین المللی رواندا،یوگوسلاوی،رم،کنوانسیون مریدا و پالرمو مسئله امنیت بالاتر از عدالت است.

نتیجه حقوق کیفری امنیت مدار، جرم شناسی امنیت مدار است مثل نظارت امنیتی دوربین در شهر لندن که به نوعی از حقوق کیفری امنیت مدار سرچشمه و برای حفظ امنیت جامعه مجرم را به چشم دشمن می نگرد که در رسیدگی به جرم ظابط انتظامی اختیارات وسیعی داشته و شروع به جرائم جرم و جرائم مادی وسیع می گردد.

فرم مشاوره رایگان با وکلای آوای رهنما

 

نظریه های عمل مجرمانه

اساس سیاست اصلاح و درمان بر مطالعه مجرم است.

مکتب کلاسیک و نئو کلاسیک تئوری های اصلی عمل جنایی هستند که به مطالعه عمل مجرمانه می پردازند.

والتر رکلس و نظریه کف نفس

از نظر والتر رکلس، قدرت کف نفس و خویشتنداری یا تعهد فرد، ملاک مجرمیت او است و عوامل بازدارنده درونی فرد شامل من، فرامن و نهاد و عوامل بازدارنده خارجی کنترل کننده که در جوامع متفاوت است و در جوامع جامعه گرا مثل جوامع سنتی یا خانوادگی با تقویت کنترل و در جوامع فرد گرا با تقویت نیروی درونی من میتوان به جرم نگاه کرد.

انتقاد وارد شده به این نظر این است که والتر رکلس به صورت مطلق افراد را افرادی سالم و منطقی تصور نموده است و این در حالی است که ممکن است فرد سالم در محیطی ناسالم متولد و درونیاتش با شخص دیگر متفاوت باشد و موانع را برای امرار معاش خود نبیند.

تحلیل استراتژیک جرم یا مکتب جرم شناسی کانادا

اگر بخواهیم برای بررسی جرم ابتدا سراغ مجرم و ابعاد شخصیت او برویم با مشکل روبرو می شویم چرا که اولا شناخت انسان و پیچیدگی هایش مشکل است دوما حقوق تابعی از سرمایه است و نظام کیفری باید از حالت قهر آمیز و سرکوبگر خارج و حالت اصلاحی و درمانی به خود بگیرد و جرم را تعریف و نه اوصاف جرم را و در زمان رسیدگی به اتهام تشکیل پرونده شخصیت و جستجو در زندگی خصوصی فردی که تحت حمایت اصل برائت است خود دارای فسادهای بعدی خواهد بود و شخصی کردن مجازات که از اختیارات مقام قضائی است خود مانعی در اجرای مجازات مدنظر قانونگذار است.

تئوری اقتصادی گری بکر این مفهوم را می رساند که نمی توان جلوی جرم و جنایت را گرفت ولی می توان با اعمال جریمه کنترلش کرد.

تئوری سبک زندگی رافائل گاروفالو

تئوری سبک زندگی رافائل گاروفالو اعلام میدارد فرد بر اساس نوع سبک زندگی در معرض و فرصت ارتکاب جرم قرار میگیرد.

انحراف

کلیه رفتارهای پشت کننده به هنجارهای اجتماعی نوعی انحراف است و همه جرایم انحراف هستند.

تنها مرجع وضع مجازات در قبال انحراف مجلس قانونگذاری است ولی برخی خلاف ها توسط هیات وزرا یا دولت وضع و از این جهت قدرت قانونگذار کم شده و به نوعی تضعیف شده است.

جرم به معنی پشت کردن به ارزش های جامعه می باشد و با تفاوت جوامع و فرهنگها ارزش ها نیز متفاوت و نسبی می گردد.

برای حفظ سلامت جامعه نیازمند حقوق کیفری هستیم و با جرم، رفتار مجرمانه را از رفتار غیر مجرمانه تفکیک می کنیم.

ساز و کار کنترل اجتماعی در جوامع مدرن و سنتی در برخورد با انحراف متفاوت است.

خانواده، ارتباط با محیط اجتماعی مثل مدرسه، کار کردن و وسایل قهر آمیز از موارد اقناع کننده برای بازگشت فرد به محیط اجتماعی است.

جرم شناسی برخی رفتارهای انحرافی را جرم نمی داند چرا که معتقد است”

این رفتارها در سازگاری بیش از حد با هنجارها هستند یا از طرف افرادی رخ می دهد که بالاتر از جامعه فکر میکنند و انحراف نوعی رفتار در گروه است و ساخته و پرداخته توسط حکومت ها، رسانه ها و مردم است و قلمرو جرم شناسی نه در رفتارهای مشروع و نه در انحرافات اجتماعی بلکه بر روی رفتارهای غیر قانونی است.

برخی جرایم بازدارنده هستند چراکه از ارتکاب جرم های دیگر جلوگیری می کنند و این نوع جرایم در راستای پاداش های حقوق کیفری است.

در راستای نظارت بر انحراف میتوان از ابزار درون فردی،خانوادگی ، گروهی و ابزارهای  روانشتاختی یا قهری اجتماعی استفاده نمود

از آنجا که بیش از یک چهارم جرایم، قابل کشف توسط ظابطین نیست حقوق کیفری برای کشف جرایم مبادرت به ارائه پاداش هایی می نماید مثلا مجازات نگهداری مهمات را برای مدت زمانی خاص از بین می برد و یا پیشنهاد عفو می دهد.

انحراف فردی در 3 نوع قابل مطالعه است:

  • دسته اول انحراف به خاطر نداشتن شرایط و هویت اجتماعی مثل کار نداشتن
  • دسته دوم انحراف به خاطر مشکلات روانی که باعث می شود فرد نتواند وارد اجتماع شود.
  • دسته سوم انحراف به خاطر ویژگی های طبیعی فرد مثل بازنشستکی یا انتخاب فرد مثل ولگردی.

انحراف در فرد می تواند عمدی یا غیر عمدی باشد .

در انحراف عمدی رفتار انحرافی خود را به طور آشکار بروز میدهد مثلا فرد آشکارا مبادرت به رفتار منافی عفت می نماید.

انحراف می تواند خود را به طور ضمنی نشان دهد مثلا مهندسی که به خاطر اشتباه انتظامی به طور موقت امکان فعالیت مهندسی را ندارد به جای مطالعه اشتباه وارد فضاهای مهندسی خارج از ظوابط گردد.

انحراف گروهی

انحراف گروهی به معنی خارج بودن فرد از ضوابط گروه است که می تواند عمدی یا غیر عمدی باشد. به طور مثال تعارض فرهنگی میان مهاجرین مقیم اروپا که خود دارای اصول و ارزش هایی هستند که گاه متعارض با جامعه ای است که وارد آن شده اند.

جرم شناسی در راستای انتقاد از حقوق کیفری و در راستای پیشگیری بالینی از ارتکاب و تکرار جرم قدم بر میدارد و اعلام میدارد جامعه ای عاری از انحراف وجود ندارد.

 

امیل دور کین

تعریف دورکیم از جرم

از نظر دورکیم جرم رفتاری است که ارزش های جامعه را جریحه دار کرده و توسط قانونگذار با مجازات روبرو می شود.

نظریه آنومی دورکیم

وضعیتی از جامعه را نشان داده می شود که فردی ارزش های اخلاقی یا اساسی و تایید شده جامعه که بر حسب وضعیت یا پوزیتیو متفاوت است را زیر پاگذاشته و خدشه دار می نماید و از آنجا که این رفتار به جداشدگی اجتماع می انجامد مورد مواخذه قرار می گیرد.

نظریه بهنجار بودن جرم

دورکیم در نظریه بهنجار بودن جرم اعلام می نماید که جرم رفتاری عادی و بهنجار است و در طول تاریخ همیشه وجود داشته و زمانی که رفتار مجرمانه زیاد می شود به معنی تغییر اخلاق جامعه است و می بایست در مورد تغییر قانون جرم زا بر اساس زمان و مکان اقداماتی انجام شود.

فرم مشاوره رایگان با وکلای آوای رهنما

 

بزهکاری زنان و روسپی گری

با توجه به جایگاه زن در قانون اساسی،جایکاه تفاوت جنسیت در رفتار مجرمانه و حضور زن در فعالیت های اجتماعی،سیاسی، آموزشی و تاثیر آن بر تنش و اصطکاک خانوادگی و افزایش بزهکاری زنان و تحول دیدگاه مراجع انتظامی و قضائی در کاهش جوانمردی در برخورد با زن و تنوع فرهنگی حاکم بر زن و حمایت بین المللی از زن بررسی بزهکاری زنان دارای اهمیت است.

در ارتباط با زن دو موضوع مطرح است جنس مونث و زن و جنسیت از لحاظ اجتماعی که تحت تاثیر تفکر فمینیستی مطرح می گردد. در زبان فراسه زنانه و زن و دختر 3 مفهوم متفاوت از یکدیگر می باشند.

جرم بیشتر علیه کودک و زن انجام می شود. اگر قبلا خشونت های خانوادگی بود حالا می توانیم زنان قربانی خشونت را در محل کار یا در جامعه ببینیم. بزهدیدگی و مجازات برای زنان دردآور تر از مردان است.زنان  در مراجع قضائی بیشتر از مردان در معرض بزهدیدگی ثانویه هستند.زنان در فعالیت های مجرمانه آپارتمانی و مخفی و جرایم علیه کودکان و روسپی گری بیشتر نقش دارند.

زنان بیشتر در جرایمی ایفای نقش می کنند که نیاز به قدرت جسمانی مردانه ندارد.

لمبروزو در کتاب زن بزهکار و زن روسپی

معتقد است زن موجودی مرموز است و به به جهت برخورد با وقایع بلوغ، عادت ماهانه و یائسگی، خلق و خوی او تغییر ،تحریک پذیر ، دروغگو ، حسود و بی ثبات می شود. لمبروزو معتقد بود زن به جهت بهره هوشی و خلاقیت و نوآوری کمتر نسبت به مرد و همچنین بالا بودن درجه اخلاقی نسبت به مرد، محافظه کار بودن و مطیع و فرمان بردار بودن کمتر از مردان مرتکب جرم می شوند. او معتقد بود زنان روسپی را باید عقیم نمود.

پولاک

پولاک معتقد بود نقش زن در جامعه باعث می شود که جرم زن کمتر کشف شود مثل مسموم کردن و کودک آزاری و از طرفی روحیه جوانمردی مردان باعث می شود جرایم زن کمتر افشاء شود.

هایدنشون

معتقد بود جرائم زنان را باید در نقش های دختر بودن،همسر بودن و مادر بودن جستجو نمائیم.

جرم شناسان دو رویکرد در مقابل زن دارند یا اینکه جرم را به خاطر مجرم بودن خود شخص می دانند و یا اینکه معتقدند جامعه موجب ایحاد جرم زن شده است.

ابتدا اعتقاد بر این بود که جرم مسموم کردن از جرائم زنان محسوب می گردد ولی به مرور طفل کشی،سرقت ساده ،کلاهبرداری،صدور چک بلا محل،کودک آزاری، احراق و دیگر کشفیات مرتبط با ارقام سیاه مجرمانه زنان باعث تعدیل اعتقاد اولیه گردید.

فیمینیسم

به معنی پذیرش حقوق برابر زن و مرد در روابط تحت فشار از لحاظ شرایط جنسیتی و پرهیز از خشونت و از جنبش های اجتماعی در مخالفت با فشارهای وارد بر زن و به نوعی برخواسته از اراده گروهی موجب ایجاد فیمینیسم گردیده است که البته میبایست زن و مرد هر دو دارای حقوق یکسان و برابر باشند و روحیه جوانمردی مردان گاها موجب فراموشی حقوق مردان میگردد. در کنار حقوق برخواسته از فیمینیسم زن و مرد در واقعیت و در کنار هم قادر بر حل مسائل خانوادگی و اجتماعی می باشند که این امر متکی بر شناخت و همراهی مشترک می باشد و به طور مثال شیر دادن یا بغل و بوسه مادر به مراتب برای طفل دلپذیر تر از بغل و بوسه پدر با صورتی ریش و سیبیل دار است.

با توجه به حقوق مورد حمایت از زنان در ایران، زن چه در محیط خانواده و چه در محیط زناشویی میتواند مبادرت به استفاده از حقوق خود جهت ایجاد استقلال شخصی و اجتماعی نماید.

فیمینیسم لیبرال

معتقد است زن دارای قوه منطق و تفکر به مانند مردان است و خود انتخاب می نمایند و تحت تاثیر لیبرالیسم، زن در رفتار خود محاسبه سود و زیان را انجام می دهد و دولتها با اقتصاد آزاد می بایست امنیت محاسبات مالی را تضمین نمایند.

مارکسیست

معتقد است انسان با تولید خود را متمایز می نماید و تقسیم کار بر حسب ملاحضات جسمانی زن و مرد صورت می گیرد.

در جامعه شناسی جنایی مارکسیست، زیر بنای جامعه اقتصاد و روبنای جامعه از اقتصاد ناشی می شود.

فیمینیست از جرم شناسی به علت اینکه نسبت به بزهکاری زنان سکوت کرده انتقاد کرد چرا که زن را به عنوان تابعی از حقوق کیفری دارای حق و تکلیف نمی داند.

از نظر فیمینیسم جرم شناسی کلاسیک که جرم را بسته به شخص مجرم مورد تعریف قرار می دهد صحیح نیست چرا که ساختار اجتماعی  و اقتصادی تاثیر عمده ای بر خصائص فردی می گذارند.

شکل گیری پلیس زن، جرم انگاری جرایم خشونت خانوادگی و اجتماعی که دارای بزهدیده زن است، مجازات های جایگزین حبس، رفع تبعیض علیه زن و مبارزه با قاچاق زن از تحولات فیمینیسم است.

روسپیگری

روسپیگری رفتاری از طرف زن است که شخصا یا به کمک یک دلال یا قواد و در قبال دریافت مابه ازاء مبادرت به برقراری رابطه جنسی می نماید. گفته شده روسپیگری یک رفتار خلاف کرامت انسانی است و نظری هم اعلام شده مبنی بر اینکه روسپیگری شغل است.

ماده 194 قانون هیتی ها مربوط به 1700 سال قبل از میلاد ارتباط با روسپی را جرم و قابل مجازات نمی داند .

همچنین حقوق بشر اولین بار در دوران هخامنشیان توسط کوروش کبیر پایه گذاری و در طرح های توسعه یافته آن حمایتهای مرتبط با زن و پدیده روسپیگری دیده می شود.

موضع نظام های حقوقی دنیا در قبال جرم روسپیگری

برخی کشورها مرد و زن و رابط این دو یا قواد را جرم و قابل مجازات میدانند مثل ایران که زنا و قوادی و ایجاد خانه فساد و فحشا , و مجرم به عادت به قوادی و فحشاء را جرم تلقی می نماید.

برخی کشور ها این افراد را مجرم نمی دانند.

برخی کشور ها روسپیگری را سوپاپ اطمینان خانواده و نوعی شغل و قانونمند میدانند ولی آن را نوعی انحراف اجتماعی می دانند.

برخی کشور ها روسپی و طرف مقابلش را مجرم نمی داند ولی رابط و قواد یا دلال را مجرم تلقی و خدمات بهداشتی ارائه می نماید.

برخی کنوانسون های بین المللی از روسپی حمایت و قواد را مجرم تلقی و کنوانسیون های مرتبط با قاچاق انسان و بهره کشی جنسی به قصد فحشاء در مبارزه با جرم قوادی بنا شده است.

کنوانسون سازمان ملل متحد سرکوب تجارت موجودات انسانی و بهره کشی از فحشای دیگری را منع و افراد را از خود فروشی منع کرده و به دولت ها گفته نشده رفتار خودفروشی را جرم انگاری نمایند ولی اعلام نموده فحشا و قاچاق انسان با کرامت انسانی مغایر است و قوادی از مصادیق لطمه به بشریت می باشد.

پیشگیری

پیشگیری در بند 5 ماده 105 قانون اساسی ایران پیش بینی شده است و استفاده از راه حل های پیشگیرانه توسط مردم و جامعه شناسان پیشنهاد شده است .

شرمن و پیشگیری در جرمشناسی

به عقیده شرمن هر رویدادی که سبب کاسته شدن ارتکاب جرم شود پیشگیرانه است.

گسن و پیشگیری در جرمشناسی

گسن معتقد است پیشگیری رفتاری خارج از نظام کیفری است که به محدود کردن یا قطع و مشکل کردن جرم می انجامد.

کانادائی ها و پیشگیری در جرمشناسی

کانادائی ها معتقدند پیشگیری باید دارای مولفه های غیر قهرآمیز و غیر کیفری، جمعی و موثر بر عوامل ارتکاب جرم باشد.

کوسن و پیشگیری در جرمشناسی

کوسن ظر جامعه شناس کانادایی را تکرار و اعلام می نماید پیشگیری دارای هدف خاص مهار جرم بوده و مستلزم علت یابی اولیه از جرم است.

پیشگیری وضعیت مدار

در پیشگیری وضعیت مدار به دنبال وضعیت ایجاد کننده یا موثر بر جرم بوده و به صورت موردی و در یک زمان توسط فرد یا پلیس و مقام قضائی عمل می شود.

یشگیری وضعی

یشگیری وضعی باعث میشود مرتکب جرم از ارتکاب جرم پشیمان شود یا اثر جرم را کاهش دهد یا تغییر و جابجایی در زمان انجام جرم ایجاد نماید.

در پیشگیری فرد مدار به دنبال خود فرد و شناسائی او هستیم  نه محیط بیرون از او و در راستای تقویت خود کنترلی و ارتباط با دیگران و در موقعیت های زمانی مختلف اقدام می کنیم و اقدام نه از طرف پلیس بلکه از طرف عاملان اصلی حمایت شامل پدر، مادر ، مددکار اجتماعی  میگردد.

پیشگیری رشد مدار

پیشگیری رشد مدار در زمان رشد کودک مبادرت به رفتار های موثر بر پیشگیری می کند و بیشتر کودک ملاک می باشد و مبادرت به شناسائی حالات خطرناک می نماید به طور مثال پرخاشگری با عوارضی چون خودمحور بینی ، علاقه به خطر، عادت به رفتار ضد اجتماعی، و آسیب به اطرافیان در صورتی که کنترل نشود و فرصتی ایجاد گردد ممکن است به رفتار مجرمانه بیانجامد.

پیشگیری اجتماعی

پیشگیری اجتماعی به معنی ورود اسباب پیشگیری در محیط های اجتماعی فرد است و مثل پیشگیری رشد مدار اقدام میکند ولی هدف کل جامعه است.مدل بوم شناسی مکتب شیکاگو اعلام میدارد به جای پاک کردن صورت مسئله به پیشگیری وضعی متوسل شویم و مناطق مختلف شهری را به وسیله ارگان های دولتی به هم متصل که منطقه ای فکر نکند که خاص می باشد.

پیشگیری اولیه-.پیشگیری ثانویه -.پیشگیری ثالث

پیشگیری اولیه بر محیط و وضعیت جرم زا تاثیر می گذارد.پیشگیری ثانویه به مداخله در رفتارهای خطرناک و کنترل پزشکی فرد می پردازد.پیشگیری ثالث به وضعیتی می پردازد که پیشگیری اولیه و ثانویه تاثیری نداشته و فرد مرتکب جرم شده است.

شخصیت جنایی

شخصیت جنایی به معنی حالت و وضعیت فردی است که مرتکب رفتار خارج از هنجار می شود.

شخصیت جنایی دارای درجات مختلفی است و اشخاص غیر بزهکار، بزهکار موقت و بر اساس احساس و هیجان ، بزهکار غیر واقعی(کسی که بزهکار معرفی می شود ولی بزهکار نیست) و بزهکار واقعی که بر اساس اراده و رضایت رفتار بزهکارانه انجام می دهد.

مولفه های شخصیت بزهکار که به عنوان حالت های خطرناک با امکان ارتکاب جرم هستند عبارتند از عدم وجود ترس و خودمحوربینی، تنوع طلبی و عدم قابلیت پیش بینی، پرخاشگری و بی تفاوتی عاطفی.

لمبروزو معتقد بود انسان ذاتا مجرم است و اقدام پیشگیرانه لازم نیست و البته ممکن است فرد بر حسب اتفاق و تصادفا مرتکب جرم شود.

انریکوفری از شاگردان لمبروزو معتقد بود وضعیت فردی در کنار وضعیت اجتماعی موثر بر ارتکاب جرم است و پیشگیری بهتر از سرکوب است و برای پیشگیری می بایست تدابیری که علت های تکرار چرم در فرد را نشانه میگیرد اعمال نمائیم

و در کنار دفاع فردی به دفاع اجتماعی هم بپردازیم که دفاع اجتماعی منظور اقدامات تامینی و تربیتی می باشند که در باره مجرم اعمال می شوند.

انریکو فری معتقد است باید خرید و فروش را آزاد کرد و برای پیشگیری از سقط جنینی باید ازدواج را سخت کرد و نوزادان نامشروع را نیز پذیرفت و معتقد بود برای کاهش سرقت از اماکن مذهبی باید ورود به اماکن را ممنوع نمود.

دورکیم معتقد بود جرم بهنجار و طبیعی است و اقدام پیشگیری لازم نیست.

مارکسیست ها معتقد بودند جرم قسمتی از نظام سرمایه داری است و پیشگیری کمکی نمیکند جز اینکه حکومت سرمایه داری را اضافه می کند.

اقدامات بعد از ارتکاب جرم و برای جلوگیری ار تکرار جرم و اقدامات بالینی در قلمرو پیشگیری نیست و در نظام کیفری قابل بررسی می باشد.

عدالت ترمیمی

عدالت ترمیمی در گذر از عدالت کیفری و سزا دهنده است و رویکردی برگرفته از جامعه شناسی و روان شناسی است و در برخورد با مسائل بین افراد جامعه از طریق ترمیم ، مصالحه و سازش و قبل یا بعد از وقوع جرم مبادرت به همراهی با حقوق کیفری می نماید.

نهاد تعویق صدور جکم از نهادهای عدالت ترمیمی می باشد.

تعریف تونی مارشال از عدالت ترمیمی

این است که عدالت ترمیمی فرایندی است که همه اطراف جرم خاص شامل بزه دیدیه و مجرم را در جهت برخورد با آثار و عواقب جرم و الزامات آینده تصمیم مشترک در نظز می گیرد.

هوآرد زهر و عدالت ترمیمی

هوآرد زهر معتقد بود عدالت ترمیمی به معنی تدابیری است برای ترمیم و اصلاح و جبران آثار جرم.

جان هلی و عدالت ترمیمی

جان هلی معتقد است عدالت ترمیمی پذیرش جرم توسط مجرم و رفع آثار آن و سپس کمک جامعه به مجرم در بازیابی خود می باشد.

رایت و عدالت ترمیمی

رایت معتقد است عدالت ترمیمی زمانی محقق می شود که اصل داوطلبانه وجود داشته باشد و بزهکار و بزهدیده حضور فعال داشته باشند.

بیزمور و عدالت ترمیمی

بیزمور معتقد است عدالت ترمیمی رابطه مختل شده بزه دیده، مجرم و جامعه را اصلاح می کند.

بیکر و عدالت ترمیمی

بیکر می گوید عدالت ترمیمی یک نوع مسئولیت جمعی است.

بزهدیده شناسی

بزهدیده یا قربانی یکی از اطراف جرم می باشد و در حقوق کیفری آنجه مورد بررسی قرار کرفته این است که شخصیت مجرم مورد بررسی قرار می گیرد و شخصیت بزهدیده کمتر مورد بررسی قرار گرفته است.

قربانی شدن در نتیجه رویارویی دو شخص با قدرت و توان متفاوت است و باعث صدمه به دیگری می شود.

قربانی واقع شدن می تواند ناشی از فرایند طبیعت مثل آتشفشان یا بیماری همه گیر باشد یا ناشی از خود زنی قربانی باشد مثل اعتیاد و خودکشی یا قربانی شدن به خاطر تولیدات تکنولوژی و صنعتی یا قربانی شدن به خاطر ساختار جامعه(خانواده،سنت،سیاست و غیره ) یا قربانی جرم شدن ناشی از اعمال غیر مجرمانه

قربانی

وردهایم و قربانی

اصطلاح بزه دیده شناسی اولین بار توسط وردهایم آورده شد و اعلام شد شناخت جامعه قربانی لازمه و مقدمه شناخت مجرم است.

در حقوق جزا بزه دیده ممکن است شخص حقیقی یا حقوقی و یا حیوان و یا کل اعضای جامعه باشد.

فون هانتیگ و بزهدیده

فون هانتیگ معتقد بود برای شناخت عمیق جرم می بایست برای حمایت از جامه جرم و حلقه های متصل به آن که بزه دیده یکی از آن ها و جرم آخرین حلقه آن است مورد مطالعه قرار بگیرد. و نقش بزه دیده در فرایند جرم را در نظر گرفت.

از نظر هانتینگ 3 نوع رابطه میان مجرم و بزهکار وجود دارد :

1- بزهکار-قربانی

بر اساس این عقیده که بزهکار خود مستعد قربانی شدن است و امکان دارد سوژه همزمان بزهکار و بزه دیده باشد مثل خودکشی و امکان دارد جنبه ای از شخصیت اتفاقا بروز کرده وفرد را بزهکار یا بزهدیده نماید

2- بزهدیده مخفی یا قربانی بالقوه

برخی بزهدیدگان جاذبه خاصی را برای مجرم ایجاد میکنند.که می تواند ناشی از سن، شغل، حالت روانی، وضعیت اجتماعی ، وضعیت حیاتی که ممکن است فرد را در وضعیتی قرار دهد که می بایست قربانی جرم واقع گردد و یا در وضعیت قلب شکسته و استعداد برای قربانی شدن

3- ارتباط خاص بین بزهکار و بزه دیده

ارتباط خاص بین بزهکار و بزه دیدهد که این رابطه میتواند از نوع رابطه روان رنجوری محض نوروتیک بین فرزندان یا فرزند و مادر (عقده ادیپ) باشد

نوع دیگر رابطه خاص رابطه روان- زیستی است که دو طرف دارای  دو تیپ شخصیتی که یکی عکس دیگری است.

نوع دیگر رابطه زیستی- تبار شناختی است که اولاد و تبار اشخاصی که با هم زندگی می کنند در آینده به همدیگر جذب می شوند.

نوعی دیگر از روابط خاص رابطه شکنجه گر خانگی و بزهدیده گی او می باشد یا در روابط زن و شوهر الکلی کهزن مرد را به کمپ ترک اعتیاد برده و بعد رضایت میدهد و آزادش می کند چون معتقد است او مهربان است.

نوعی دیگر از رابطه خاص، رابطه روسپی و مرد حامی اوست که اغلب او را تهدید و پول او را می گیرد ولی به خاطر حسادت روسپی به قتل می رسد.

در روابط نوروتیک که به جهت مسائل حل نشده دوران کودکی فرد را تبدیل به بزهکار یا قربانی می کند از فردی به فرد دارای اختلال نوروتیک مکمل وارد و با یکدیگر حل میشود و روابطی از تنفر یا عشق را به وجود می آورند. زوج هایی دیده می شوند که علارغم وجود مسائل شدید با یکدیگر زندگی می کنند.

جی سی حقوق دان انگلیسی معتقد است نژادی از انسان ها وجود دارند که همیشه خود را در معرض و مستعد قتل قرار می دهند.

انواع بزه دیده

  • بزهدیده بی گناه و واقعی که هیچ نقشی در ارتکاب جرم نداشته اند.
  • بزه دیده مقصر که نقش اصلی در ارتکاب جرم داشته است.
  • بزهدیده شریک و معاون که نقش شریک یا تسهیل کننده در ارتکاب جرم داشته اند.
  • بزه دیده تخیلی که خیال می کند مورد بزهدیدگی یا تجاوز قرار گرفته است.

بزهدیدگتن ناشی از اعمال خود.

فرم مشاوره رایگان با وکلای آوای رهنما

 

مندلسون و رابطه بزهکار و بزهدیده

مندلسون در خصوص جرم نسل کشی یا ژنو ساید معتقد بود دارای قربانیان زیادی است که رنج زیادی را در طول زندگی متحمل می شوند. و معتقد بود علت جرم علتی زیستی-روانی اجتماعی دارد و از نظر او قربانیان شامل قربانیان  کار،تصادفات، اطفال خانواده های مجرم و آماده مجرم شدن، قربانیان نازیسم و ژنوساید و قربانیان باج گیری می باشند.

از نظر مندلسون رابطه بزه دیده و بزهکار 5 نوع است :

بزهدیده کاملا بی گناه مثل طفل در طفل کشی

بزهدیده با درجه تقصیر کم مثل زنی که با روش تجربی سقط جنین انجام میدهد و خودش هم از دنیا می رود

بزهدیده با درجه تقصیر به اندازه بزهکار مثل خودکشی زوج

بزهدیده بیش از بزهکار مقصر مثل تحریک و بی احتیاطی، بزهدیده که فقط او مقصر است مثلا اقدام به حمله می کند و در اثر دفاع مشروع طرف خود مصدوم می شود.

بزهدیده برانگیزنده و بزهدیده تخیلی.

بزهدیده شناسی علمی در مقابل بزهدیده شناسی مبارزاتی گه هدف آن حمایت مطلق از بزهدیده بدون توجه به ویژگی بزه دیده است می باشد.

جامعه شناسی جنایی

انریکو فری ابداع کننده جامعه شناسی است و عنوان پایان نامه ایشان جبریت جرم نام دارد و در کتاب خود به جانشین های غیر کیفری هم نظر داشته است و اعتقاد داشته که می بایست با تعطیلی اماکن مذهبی سرقت را کم نمود.

جامعه شناسی جنایی یا جامعه شناسی بزهکاری و عدالت کیفری با رویکردهای آگوست کنت و بعد از آن لمبروزو و توسط دانشمندان و به تدریج با مهاجرت دانشمندان اروپایی به آمریکا مورد پژوهش قرار گرفت.

یکی از موضوعات بزهکاری کیفری، منع خرید و فروش الکل در آمریکا بوده که موجب ایجاد مافیای جرم الکل در آمریکا شده است.

جامعه شناسی بزهکاری و عدالت کیفری 5 قسمت دارد

  1. جامعه شناسی انحراف یا کج رفتن و تغییر مسیر دادن از ارزش های جامعه
  2. جامعه شناسی حقوقی که به بررسی فرایند قانونگذاری و پذیرش قانون یا عدم توجه به قانون میپردازد.
  3. جامعه شناسی سیاسی که به بررسی ابعاد رفتاری دولتمردان و شناخت سیاست حاکم بر روابط فوق و اعلام به مجریان قوانین کیفری می نماید.
  4. جامعه شناسی تشکیلات سازمانی به مطالعه اصول و قواعد حاکم بر مجموعه انسانی سازمان مد نظر برای دستیابی به اهداف معین می پردازد. از این جهت ادارات دولتی، احزاب سیاسی، اشخاص حقیقی یا حقوقی تشکیل دهنده سازمان و غیره که دارای اساسنامه هستند مورد مطالعه جامعه شناسی تشکیلات سازمانی قرار می گیرد.

تاثیر محیط طبیعی،فیزیکی و جغرافیایی بر جرم

ناپلئون در قرن 19 آمار جنایی فرانسه را درخواست نمود.

با تحقیقات گری مشخص شد نرخ آمار ارتکاب جرم در 5 استان فرانسه ثابت است.

نتیجه تحقیقات کتله در سن،جنس،سطح تحصیلات و فصول سال نشان داد که به طور مستمر میل به ارتکاب جرم وجود دارد و نوعی جبریت مجرمانه وجود دارد.

دوک پسیو اعلام کرد جرم و فقر و مسائل اقتصادی با یکدیگر در ارتباط هستند و بورت شاگرد او عملکرد اشتباه اجتماعی و کاهش دستمزد را دلیل شورش های ناشی از قحطی و گرسنگی دانست.

مارکس و آنگلس با اعلام اینکه انسان اراده و اختیار دارد اعلام کردند سرمایه موجب جبریت جرم است.

نظریه قانون حرارتی کتله

بیان نمود در روابط وقتی اختلافی ایجاد می شود نوع روابط متفاوت و منجر به ارتکاب جرم می گردد و وقتی جرم و آثارش تعدیل شود شرایط معمولی می گردد و از آنجا که انسان به صورت طبیعی و سالیانه و به طور مستمر مرتکب جرم می شود و مطابق با خصوصیات حالت خطرناک بزهکار با او رفتار اجتماعی (اقدام تامینی )صورت می گیرد.

بر طبق قانون حرارتی کتله در فصول گرم و در کشور های جنوبی جرایم علیه اشخاص بیشتر است و در فصل سرد  کشور های شمالی با جرم علیه اموال مواجه هستند.

فردی در قانون اشباع جنایی و فوق اشباع جنایی

معتقد بود جرم بر حسب مقدار معینی وجود دارد و بنا به شرایط مثل سیل یا جنگ یا سایر عوال موثر با فوق اشباع جنایی مواجه خواهیم بود.

نسبیت گرایی لاکاسانی

پزشک فرانسوی معتقد بود هر جامعه دارای مجرمینی است که شایسته آن است و در جامعه میکروب انسان بزهکار وجود دارد و وقتی شرایط مهیا باشد رشد می نماید.

گارو

معتقد به آزادی نسبی انسان در انتخاب افراط و تفریط و آزادی مطلق است.

گابریل تارد

معتقد بود کودکانی که به حال خود رها شده و در کوچه و خیابان زندگی کرده اند ارثا مجرم نیستند بلکه جرم را به خاطر مشکلات دوران کودکی انتخاب کرده اند.

تارد همچنین معتقد بود الگو یا مدل، نقش تعیین کننده در جرم دارد و افراد از بالادستی مثلا از رئیس مافیا و افراد نزدیک تر به خود و همزیستی تقلید میکنند. و انسان ممکن است بر اساس توابع مد یا a la mode حرکت و این موضوع اجتناب ناپذیر است و می بایست مسئولیت کیفری فردی شود.

دورکیم با توجه به محیط و واکنش اجتماعی حقوق، جرم وکیفر را بررسی و اعلام نمود جامعه یا مکانیکی و یا ارگانیکی و با نیرو دست و پا مبادرت به کار می نماید و در جوامع مکانیکی وجدان جمعی و واکنش اجتماعی موثر می باشد و در جوامع ارگانیکی که اعضا از استقلال برخوردار هستند و ارزش ها زیاد است حقوق به حمایت از بزهکار و بزهدیده می آید.

با مهاجرت دانشمندان به آمریکا و همزمان با افزایش جرم تحقیقاتی در شناخت جرم به وجود آمد :

مکتب شیکاگو

اعتقاد داشت فرهنگ نقش تعیین کننده در جامعه پذیری یا جرم و اصلاح دارد و طرز نگرش یا برخورد با فرهنگ بستگی به استعداد ذهنی فرد دارد و ربطی به روستایی یا شهری بودن مجرم ندارد.

مکتب زیست بوم شناسی

مارک وبورگس بی نظمی اجتماعی مهاجرین را به خاطر برخورد اجتماع با آنها دانست چرا که مهاجرین از کنترل اولیه مثل خانواده و سنت یا دین با کنترل اجتماعی برخوردار شده اند.

شاو و مک کی و محله

معتقد بودند جرم را نباید مورد مجازات قرار داد. می بایست نیاز محله ها را توسط اهالی محله بشناسیم و با همکاری محله ها مسائل محله را بشناسیم و پیشگیری از جرم توسط محله صورت می گیرد. و با عمران و آبادانی محله جرم کاهش می یابد. و میتوان برای اماکن فرهنگی و مذهبی و فرزشی هزینه کرد.

ساترلند و طبقات اجتماعی

ساترلند معتقد بود جرایم ارتکابی توسط طبقات اجتماعی حاکم و مدیرانی که مرتکب جرم می شوند و از حمایت برخوردار هستند کمتر در آمار جنایی وارد می گردد.

ساترلند در نظریه معاشرت اجتماعی معتقد بود جرم مثل سایر رفتارها فراگرفتنی است و از گروه آموخته و تقلید می شود

سلین در نظریه تعارض فرهنگی

سلین اعلام نمود سمبلهای فرهنگی در جوامع متفاوت و از زمانی به زمان دیگر نسبی است و مثلا در فرهنگی زنای زن شوهردار و در تمکین با مرد نامحرم دارای حق قتل زن و مرد و عدم قصاص شوهر و رفتاری جایز که این رفتار در فرهنگی دیگر جنایت محسوب میگردد و میبایست با رفع تعارض بین فرهنگ روستایی مهاجر و فرهنگ شهر که از همبستگی فرهنگی به فرهنگ از هم گسیخته است و در مواردی ممکن است فرهنگ جامعه مغایر با فرهنگ اولیه مهاجر باشد و از این جهت مهاجر به فرهنگ اولیه و غالب خود رجوع می نماید.

نظریه فشار رابرت مرتن

بیانگر این است که جرم در نتیجه فشار ناشی از امیال و آرزوها و عدم امکان دستیابی از طریق مجاز ایجاد می شود.

دورکیم در نظریه آنومی یا احساس خلاء

خود کشی در نتیجه مجرد بودن و نداشتن کودک و خانواده است و از طرف فرد رها از قید ها رخ می دهد. و از نظر او آنومی نوعی بیماری اجتماع است که از خلاء هنجارها و ارزش ها و فروپاشی اجتماعی ایجاد می گردد

.از نظر او آنومی فردی به معنی تراکم مسائل جمعی جامعه در فرد است و آنومی محصول ساختار اجتماعی است.

مرتون در نظریه اهداف و وسایل

مرتون اعلام می کند تنش در جامعه زمانی ایجاد میگردد که ابزار مناسب یا مساوی برای رسیدن به اهداف مجاز وجود نداشته باشد. و در قبال این عدم توازن برخی اینگونه واکنش می دهند که همین ابزار برای رسیدن به هدف کافی است و مرتکب جرم نمی شوند.برخی اهداف را قبول دارند ولی ابزار دستیابی را در اختیار ندارند و مرتکب جرم می شوند.برخی افراد با شعارگرایی اهداف بسیار بالا را قبول ندارند و به هنجارهای معمول زندگی احترام می گذارند. برخی افراد هدف و ابزار را کنار می گذارد و بی تفاوت می شود.برخی اهداف و وسایل را غیر قانونی می دانند و چون از اجتماع بیرون می شوند دست به طغیان می زنند.

آلبرت آلینو در روابط اجتماعی منفی

آلبرت آلینو می گوید روابط اجتماعی منفی، احساسات منفی مثل خشم را ایجاد می کند و عدم دسترسی به اهداف،حذف وقایع با ارزش اجتماعی مثل طلاق و تجربه وقایع منفی موجب خشم و ارتکاب جرم می شود.

خرده فرهنگ مجرمانه

اگر فرهنگ جامعه فرد زیر سوال برود فرد مبادرت به رفتاری برخلاف فرهنگ خود می نماید مثلا بدون توجه به فرهنگ غالب مبادرت به کشف حجاب می نماید و از نظر او این رفتار برای او شخصیت و جایگاه اجتماعی ایجاد می نماید که رفتاری مقطعی است.

خرده فرهنگ های بزهکاری از گرایشات غیر سودمندگرایانه،ویرانگر، منفی، آزادی در کج رفتاری، استقلال و انسجام گروه ناشی می شوند.

نظریه فرصتهای افتراقی کلواردو اوهلین

اعلام میدارد همه افراد میتوانند از فرصت های مجرمانه که مستلزم داشتن فرصت و ابزار مجرمانه در دسترس است استفاده کنند و ورود به دنیای مجرمانه انتخاب است و برای دستیابی به وسایل نامشروع  از طریق خرده فرهنگ یقه سفیدان مبادرت به استفاده از پول و ابزار مجرمانه می نمایند و ممکن است فرد در جامعه از هم متلاشی باشد که در این صورت خود دست به کار می شود و یا اینکه مبادرت به استفاده از خرده فرهنگ کناره گیری یا فرار می نمایند.

متزا در نظریه Drif

اعلام میکند بزهکاران همیشه در تعارض با جامعه نیست و فرد به تدریج و نادانسته وارد دنیای بزهکاران می شود و بعد از ارتکاب جرم از کرده خود پشیمان هستند و پایبند اخلاق بوده و به افراد درستکار احترام می گذارند و مجازات خود را به حق می دانند.

نظریه خرد محور

مجرم تفاوتی با غیر مجرم ندارد ولی با قبول مسئولیت و آگاهانه مرتکب جرم می شود و بزهکار فردی حسابگر، اجتماعی و فعال است.

نظریه حسابگری جزایی بنتام بیانگر خرد محوری است.

نظریه فنون خنثی سازی

محیط پیرامون فرد ممکن است باعث ایجاد همبستگی و نوعی گروه شود که میتواند موجب ارتکاب جرم گردد و فرد با انکار موضوع یا دست کم گرفتن اثر رفتارش یا به خاطر رفتار اشتباه و مغرضانه پلیس و مقام قضائی و وفاداری به گروه عمل خود را مشروع میداند و منظور از خنثی سازی یعنی فرد از طریق وجدان درونی خود پی به رفتار مجرمانه ببرد.

نظریه پیوند و علقه یا تقید اجتماعی

هیرشی معتقد بود انسان ذاتا منحرف است و از 4 هزار دانش آموزی که مرتکب جرم شده ولی کشف نشده تحقیق و بیان داشت این نظریه چهار رکن دارد:

وابستگی به افراد مدل که تحت تاثیر واکنش مدل ایجاد می شود و فرد درصدد رضایت مدل است.

تعهد نسبت به گروه.

درگیر بودن و درگیر شدن در اجتماع و احساس عضویت در اجتماع موجب صرف نظر از جرم است.

اعتقاد به ارزش و قواعد مشترک موجب کاهش جرم است.

نظریه های انتخاب عقلانی

مدل شیوه سبک زندگی و نظریه فعالیت روزانه

موجب شکل گیری نظریه انتخاب عقلانی است چرا که بزهکار بر اساس سبک زندگی و خصوصیات بزه دیده مرتکب جرم می شود و هرچقدر فرد بزه دیده شیوه زندگی بازتری داشته باشد و با محیط و افراد خطرناک در ارتباط باشد بیشتر شانس بزه دیدگی دارد.

فلسون معتقد است صرفا فقر و بحران جرم زا نیست و ثروت و سازندگی هم می تواند جرم زا باشد که نیازمند فردی مصمم و هدفی جاذبه دار و عدم وجود محافظ  و فعالیت روزانه افراد  و انتخاب عقلانی موجب تمایز جرم از غیر جرم است و عدم محافظت موجب ایجاد جرم میگردد.

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *